فتاواي زشت و شنیع مخالفین
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ (كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي) مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا
همانا من ترک می کنم شما را در حالیکه دو چیز گرانقیمت در نزد شما باقی می گذارم. قرآن و عترت. تا زمانیکه به آن دو تمسک جسته اید هرگز بعد از من گمراه نمی شوید.
این حدیث شریف به صورت متواتر در کتب شیعه وسنی وارد شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در این حدیث شرط استقامت در راه حق و عدم گمراهی را تمسک به قران و عترت می دانند. ولی متاسفانه کسانی که در طول تاریخ خود را "اهل سنت" و پیروان سنت نبوی خوانده اند به قران و عترت تمسک نجستند. و همین مساله موجب شده است که در لجن زار گمراهی و ضلالت غوطه ور شوند. فتاوای عجیب و غریب و مضحک ایشان دلیل و گواه روشن و واضحی بر ضلالت ایشان می باشد که ما بخشی از آنها را در اینجا بیان می کنیم:
مرد بزرگسال با خوردن شير مَحرَم مى شود !!
اهل سنت طبق روایت مضحک و دروغی که در کتب خود راجع به شیر دادن مرد بزرگسال نقل کرده اند فتاوای عجیب و غریبی داده اند. روایت جعلی که نقل کرده اند میگوید:
پس از نزول آيه چهارم و پنجم سوره أحزاب كه در آن خداوند پسر خوانده را همانند فرزند واقعى ندانسته و فرمان مى دهد كه آنان را فرزندان پدران خودشان بدانيد و بايد حريم شرعى را رعايت كنيد، مسلم و أبو داود ونسائى و ابن ماجه ودارمى وبيهقى ومالك وأحمد و طبرانى وديگران از عائشه نقل كرده اند كه گفت: زنى بنام سهله دختر سهل خدمت پيامبر صلی الله علیه و اله آمد وگفت: اى رسول خدا صلی الله علیه و اله سالم فرزند خوانده أبو حذيفه است كه در خانه ما است، و من با سر برهنه و بدون پوشش در برابرش ظاهر مى شوم، احساس مى كنم ابو حذيفه اينگونه دوست ندارد و ناراحت مى شود، چكار كنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: ازپستانت به او شير بده تا مشكل حل شود، عرض كرد: او مردى بزرگ وداراى ريش ومحاسن است چگونه او را شير دهم؟ پيامبر لبخندى زد وفرمود: مى دانم او خرد سال نيست بلكه مردى بزرگ و داراى ريش و محاسن است، او را شير بده با تو محرم شود و آنچه در ذهن أبو حذيفه است پاك مى شود. سهله از خدمت پيامبر رفت و باز هم خدمت آن حضرت آمد وگفت: او را شير دادم و خيال أبو خذيفه را راحت كردم. (1)
ابن حزم و داود ظاهرى تحت عنوان «مذهب عائشه» مى گويند: اگر مردى بزرگسال از پستان زنى شير بنوشد حكم طفلى را خواهد داشت كه از پستانش شير نوشيده است. (2)
شافعى نيز اين حديث را پذيرفته است زيرا وى پس از نقل آن و طرح سؤالاتى پيرامون آن مى گويد: بنا بر نقل أمّ السلمه اين فرمايش رسول خدا صلی الله علیه و اله مخصوص همان يك نفر يعنى سالم مولى أبو حذيفه خواهد بود، چون شير دادنى كه موجب محرميّت مى شود در باره طفل شير خواره است كه لاأقل بايد پنج نوبت و بدون فاصله از پستان زنى شير بنوشد و افراد بزرگتر از اين قاعده خارج هستند. (3)
بيست سال دوران باردارى
أبو حنيفه گفته است: اگر مردى بيست سال دور از همسرش زندگى كند و در اين مدّت رابطه اى با وى نداشته باشد و افرادى هم شهادت دهند كه در مدّت بيست سال از جمع آنان جدا نشده، سپس همسرش باردار شود فرزند در رحم متعلّق به همان مرد است. همچنين اگر پس از بازگشت از سفر بچّه اى يكساله يا بيشتر در آغوش همسرش ديد، آن بچّه فرزند خود او خواهد بود. (4)
داشتن نُه همسر
فخر الدين زيلعى حنفى فتوايى را با استفاده و استناد به آيه اى از قرآن كريم از قاسم بن إبراهيم نقل مى كند كه بر اساس آن هر مردى مى تواند تعداد نهُ همسر در آن واحد داشته باشد.
وى مى گويد: خداوند ازدواج با دو زن را با اين جمله ( مثنى ) جايز دانسته است، و درادامه اين جمله را ( ثلاث ورباع ) با واو عطف كه به معناى جمع است ذكر فرموده است، پس در اين صورت مجموع زنانى كه براى انسان جايز است نُه زن مى شود. (5)
سپس مى گويد: نخعى و ابن أبي ليلى نيز چنين فتوايى را صادر كرده اند. (6)
از اين مهمتر سخن كسانى است كه حدّ و مرزى در تعداد همسران نمى شناسند، مانند شوكانى به نقل از ظاهريّة، وابن صباغ وعمرانى و قاسميّه از فرق زيديّه ونظام الدين أعرج، او در تفسير آيه: (فانكحوا ما طاب لكم من النساء) مى گويد: گروهى از اين آيه اينگونه استفاده كرده اند كه در تعداد همسر هيچ محدوديّتى وجود ندارد زيرا آيه اطلاق دارد و خداوند عدد خاصّى را بيان نفرموده است. (7)
چهار سال مدّت باردارى
أحمد حنبل معتقد است كه دوران بار دارى بيش از چهار سال نيست، پس اگر مردى همسرش را طلاق دهد يا به ميرد و آن زن با شخص ديگرى ازدواج نكند وپس از گذشتن چهار سال از وفات شوهر و يا طلاق، فرزندى به دنيا آورد، آن بچّه متعلّق به همان پدر خواهد بود و عدّه طلاق هم تمام مى شود. (8)
يك بچّه و چند پدر!!!!!
أحمد حنبل در فتوايى عجيب و غريب در مورد بچّه اى كه دو نفر در باره وى ادّعاى پدرى داشته باشند مى گويد: اگر هيچ يك از آن دو نفر دليل و مدرك قانع كننده اى نداشته باشند و يا دليل و مدرك هر يك در تضادّ و مخالف ديگرى بود بايد آن كودك را بر كسى كه قيافه شناس است عرضه كنند پس اگر او تشخيص داد كه يكى از آن دو پدر آن كودك است به آن يك نفر ملحق مى شود واگر تشخيص داد كه هر دو نفر پدر كودك هستند به هر دو ملحق مى شود و از هر دو ارث مى برد و آن دو نفر هم از او ارث مى برند.
همچنين اگر بيش از يك نفر ادّعا داشته باشند، با تشخيص قيافه شناس به همه آنان تعلّق خواهد داشت. (9)
عجيب ترين فتوا
اگر شخصی دخترش را که در مشرق زمین است برای مردی که در مغرب زمین است عقد کند و پس از گذشت شش ماه این دختر صاحب فرزند شود. این فرزند از آن پدری است که در مغرب زمین زندگی می کرد. حتی اگر چند سال گذشته باشد و این مرد و زن هرگز به هم نرسیده و نزدیکی نکرده باشند.
و همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است. (10)
فتوا به حلال بودن زنا !
اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد سپس با زنى نزديكى كند ومنى اش را داخل رحم نريزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
اين سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تميمى كه سُبكى نويسنده كتاب طبقات الشافعيّة او را پيشوايى بزرگ وجليل القدر و دانشمندى كه آوازه علمى اش گيتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى شد معرّفى كرده است.(11)
ابن نُجيم حنفى با يك درجه تخفيف همين فتوا را بگونه اى ديگر صادر كرده ومى گويد:
اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپيچد و با زنى نزديكى كند پس اگر احساس لذّت كند و حرارت و گرماى درون را لمس كرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت. (12)
أبو حنيفه نيز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزديكى نمايد زناكار نخواهد بود و حدّ زناكار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد و با زنى همبستر شود زناكار نيست و حدّ بر او جارى نمى شود. (13)
ازدواج پدر با دختر
فتواى امام مالك و به تبع او شافعى در حلال بودن ازدواج پدر با دخترش كه از طريق غير مشروع يعنى زنا به دنيا آمده باشد و همچنين با خواهر و دختر پسر و دختر دخترش كه به همين روش به دنيا آمده باشند از فتواهاى نادر روزگار است و دليلى كه بر جواز آن نيز آورده است نادر تر از خود حكم و شنيدنى است.
وى مى گويد: به اين دليل نكاح جايز است كه اين پدر و دختر شرعاً با يكديگر نسبتى ندارند و بيگانه هستند و چون از راه غير مشروع متولّد شده است ارث نمى برد و نفقه او هم واجب نيست. (14)
ازدواج با محارم
از جمله فتواهاى نادر روزگار كه مخالف قوانين ودستورات شرع مقدّس است فتاواى ذيل است كه ابن قدامه نويسنده صاحب نام آن را نقل كرده و مى نويسد:
ازدواج با محارم مانند مادر و خواهر و خاله و عمّه وغير آنان به اجماع علماى اسلام باطل است.
ولى دو تن از دانشمندان و فقيهان اهل سنّت يعنى أبو حنيفه وثورى گفته اند كه اگر چنين ازدواجى همراه با عمل زناشويى صورت گرفت موجب حد نمى شود، چون ممكن است نزديكى بجهت شبهه باشد يعنى خيال مى كرده است همسر خودش است ولى اشتباه كرده است.
همچنين ازدواجى كه حرمتش اجماعى است مانند: انتخاب همسر پنجم با وجود داشتن چهار همسر يا ازدواج با زنى كه شوهر دارد يا زنى كه در عدّه طلاق يا وفات بسر مى برد يا زنى كه سه دفعه طلاق داده شده است (بر مبناى فقه اهل سنّت) اگر هر يك از اين موارد اتفاق افتاد ابوحنيفه مى گويد حدّ جارى نمى شود. (15)
مالك و شافعي فتوا داده اند: نکاح و ازدواج با دختر و خواهر و دختر فرزند و دختر برادر و دختر دختر جایز می باشد. (المغنی ابن قدامة 7/485)
بازهم مجوّزى براى زنا
اگر كسى زنى را به خدمت (اجاره) گرفت تا با وى زنا كند يا از زنان محرم خودش كام بگيرد و بداند اين عمل حرام است حدّ زنا بر وى واجب مى شود.
ولى اگر از زنان محرم خودش يكى را به كنيزى بگيرد و با وى نزديكى نمايد فتواى درست آن است كه حدّ بر وى واجب نمى شود. (16)
همچنین در فتوای یک از فقهای بزرگ اهل سنت و مفتی وقت مدینه منوره متوفای 212 ق, دوست و همنشین مالک رئیس فرقه مالکیه آمده است: اگر کسی پولی به زنی بدهد و با او زنا کند دیگر حدی بر او نیست ! (المحلی ابن حزم 11/251)
همین فتوا را ابوحنیفه داده است که: اگر زنی برای کاری اجیر شود و با او عمل زنا صورت گیرد و یا از اول برای زنا اجیر شود حدی بر هیچکدام از زن و مرد نیست ! (المحلی ابن حزم 12/196)
اقامه دو شاهد دروغ !
در کتاب الحیل از بخاری نوشته شده است که: بعضی گفته اذن ندهد دختر باکره خود را تا با او ازدواج نماید پس می تواند حیله (نقشه) بزند و دو شاهد دروغ اقامه کند بر اینکه آن دختر را با رضایت خود او عقد کرده است و به این جهت قاضی حکم کند به صحت نکاح او و حال آنکه شوهر می داند که شاهدان دروغ گفته اند. پس باکی برای او نیست که با آن دختر جماع کند و همین ازدواج صحیحی است. (صحیح بخاری8/62)
جواز زنا با زن خدمتكار
ابن ماجشون از فقيهان مالكى مى گويد: اگر كسى با زنى كه خدمتكار اوست زنا كند حدّ شرعى بر او جارى نمى شود. (17)
ملحق شدن بچّه به پدر اگر چه با همسرش نزديكى نكرده باشد
اگر مردى بازنى ازدواج كند و در همان مجلس عقد و در حضور شهود او را طلاق دهد سپس آن زن بعد از گذشتن شش ماه فرزندى به دنيا آورد أبو حنيفه گفته است آن بچّه متعلّق به همان مرد خواهد بود. (18)
تعصّب بى رحمانه
مشاهده برخى از فتواها اعتقاد ما را به عدم صداقت مدّعيان پيروى از سنّت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) بيشتر مى كند، از جمله فتواى بعضى از فقيهان پيرو مكتب فقهى أبو حنيفه است كه در آن ازدواج مرد حنفى را با زن پيرو شافعى جايز نمى دانند و دليل آن را اين سخن امام شافعى دانسته اند كه گفته است: إن شاء اللّه من مؤمن هستم.
از اين سخن بوى شكّ و ترديد به مشام مى رسد و معلوم مى شود كه در عقيده اش محكم نبوده است. (19)
شير گاو و گوسفند و فتواى خواهر و برادرى
به ياد داشته باشيد كه اگر چند نفر از شير يك گوسفند استفاده كنند خواهر و برادر رضاعى مى شوند و داستان محرميّت و حرمت ازدواج دامنگيرشان خواهد شد !
شايد در آغاز از شنيدن و خواندن اين مطلب تعجّب كنيد و به دنبال گوينده و صاحب اين فتوا باشيد، و او را شخصى مجهول و بى اطلاع از احكام و دستورات شرع به ناميد.
ولى وقتى كه گوينده اين سخن شخصى مانند محمّد بن إسماعيل بخارى صاحب و نويسنده معتبرترين كتاب صحيح اهل سنت باشد تعجّب شما بيشتر و بيشتر خواهد شد.
اين فتوا را سرخسى در كتاب مبسوط از قول بخارى نقل كرده و خودش به جنگ وى رفته و مى گويد: اگر دو پسر بچّه ازگوسفند و يا گاوى همزمان شير به خورند حرمت رضاع و شير خوارگى محقّق نخواهد شد، زيرا در رضاع و شيرخوارگى نسب شرط است و بين انسان و حيوان نسبتى وجود ندارد. بنا بر اين خوردن شير حيوان موجب تحقّق رضاع و حرمت چيزى نخواهد شد.
سپس مى گويد: همين فتوا سبب اخراج و تبعيد بخارى از بخا را شد. (20)
جواز استمناء (خود ارضایی)
از مجاهد نقل شده كه گفته است: آنانكه پيش از ما مى زيسته اند پسران جوانشان را به استمناء و همچنين دختران و زنان را به استفاده از وسيله اى براى خود ارضايى وادار مى كرده اند تا از زنا دورى كنند. (21)
ابن جريح از عمرو بن دينار نقل مى كند كه گفته است: مانعى در جايز نبودن استمناء نمى بينم. (22)
ثورى از عبّاد از منصور از جابر بن زيد أبي الشعثاء نقل كرده است كه گفت: تو صاحب منى هستى هر كجا خواستى آن را بريز. (23)
ابن حزم گفته است: استمناء مرد همانند بازى كردن زن با فرجش مباح است وحرام نيست، سپس به دو آيه از قرآن استدلال مى كند ومى گويد: خداوند در اين آيه فرموده است: (وقد فصّل لكم ما حرّم عليكم) و چون تفصيلى در باره استمناء نيامده است پس جايز است. و نيز در اين آيه كه فرموده است: (خلق لكم ما في الأرض جميعا). و در ادامه مى گوي
نظرات شما عزیزان: